شیرین ترین روزها

ساخت وبلاگ

اومدم فقط به خاطر این که روزهای شیرینمو ثبت کنم........شیرین ترین روزهای زندگی.......شمارش معکوس شروع شده........و من سرم از همیشه شلوغ تره.......

پنج شنبه و جمعه دو روز بسیاااااار شیرین و زیبا بودن برای من.......خیلی خلاصه می نویسم و بعدا می یام کااااامل توضیح می دم.....

پنج شنبه با مامان گلم و همسر عزیزم رفتیم لباس عروس سفارش دادیم.....همون چیزی که می خواستم دقیقا......یک کم هزینه اش از چیزی که فکر می کردیم بالاتر رفت اما انشالله خیلییی شیک می شه.....من یک کم ناراحت و نگران بودم اما مثل همیشه تا من قیافه ام ناراحت می شه و اخم می کنم شاهرخ هم ناراحت می شه......به محض اینکه دید ناراحتم گفت همونی که می خوایو بگیر هرچقدر هم که بشه فقط توروخدا اخم نکن این طوری من دیوونه می شم......قربونش برم......خلاصه که در آخر همونی که می خواستمو گرفتم......قیمت هم گرچه بالاتر اما باز هم خوب شد......

جمعه صبح با مامان جونی و همسرجونی رفتیم برای خرید مبلمان  و تخت خواب و میزنهارخوری.....رفتیم دلاوران.......واااااااااای عاشق وسایلی هستم که خریدم.......همشون فوق العاده شیک شدن و مدل ژورنالی.......عااااااالی شد.......همسر هم میز تلویزیون  خرید........همه رو برای آخر تیر سفارش دادیم......

دیروز روز خیلیییییی خوبی بود......با دل خوش همه خریدامونو کردیم خدا رو شکر و شب هم اومدیم خونه مامان جون غذای مورد علاقمو درست کرد.....

خب دیگه وقت ندارم.....همین چند خطو هم قاچاقی نوشتم........چون باید آماده شم برم بیرون......کار داریم........برامون حساااااااابی دعا کنید.........دعا کنید همه چیز خوب پیش بره انشالله......مطمئنم تا همین جا هم به لطف دعاهای شما بوده که خوب پیش رفته پس ما رو از دعاهاتون محروم نکنید.......

امشب می یام به همه سر می زنم و جواب نظرات پست قبلو هم می دم و براتون هم نظر می ذارم......

- رهای عزیزم من دلم خیلیییی برات تنگ شده......کاش به زودی بتونیم باز هم صحبت کنبم حسابی.....

9494...
ما را در سایت 9494 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9494 9494 بازدید : 551 تاريخ : يکشنبه 13 مرداد 1392 ساعت: 8:10